آره دارم از خدایی حرف میزنم که ما رو همیشه از جهنمش ترسوندن ،همون مهربونی که میگفتن اگه دروغ بگیم یا سر ساعت عبادتش نکنیم یا .... از آتش غضبش در امان نمیمونیم....و به جای این که روز به روز بهش نزدیکتر بشیم دورتر و دورتر شدیم....و ایمان که نشانه حضور او در قلبهای ماست کمتر و کمتر شد...نه عزیزای من ، اون خدایی که من میشناسم اونقدر مهربون و عاشقه ، اونقدر بزرگوار و بخشنده است و اونقدر دوستداشتنی هست که همه مون رو به خاطر تمام گناه هایی که کردیم ببخشه.. به شرط این که سعی کنیم تکرارشون نکنیم و فراموش نکنیم که هر کدام از ما آدمها به دلیل خاص و با هدف معینی پا به این دنیا گذاشتیم...
سلام
قشنگ بود (:
از این جور مطالب دیگه کمتر پیدا میشه